نگاهی به سابقه روابط غرب با ایران نشان میدهد که ایرانیان حق دارند نسبت به ابراز تمایل لفظی غربیها خوشبین نباشند؛ کما اینکه در لحن روحانی نیز هنوز خوشبینیای در این خصوص وجود ندارد و او منتظر برداشتن گامهای عملی غرب است. در 2مرحله حداقل در دوران بعد از جنگ، کشورهای غربی نسبت به تحولات سیاسی و انتخاباتی ایران اقبال نشان دادهاند؛ یکی در انتهای سال1360 هجری یعنی زمانی که هاشمی رفسنجانی به ریاستجمهوری رسید و فضایی شبیه به فضای امروز شکل گرفت و دیگری نیز سال1376 هجری یعنی زمان ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی؛ اما در هر دو مرحله سیاستهای تحریمی و تهدید علیه ایران شکل گرفت و در عمل غرب پیام ملت ایران را نشنید.
در حال حاضر نیز در شرایط خاصی به سر میبریم که شطرنج اختلافات ایران و غرب به نوعی به حالت بنبست رسیده و کسی از موضع خود کوتاه نمیآید با این تفاوت که موضع جمهوری اسلامی ایران در مسئله رابطه با غرب موضع برحقی است. نوع مواضعی که حسن روحانی میگیرد یا حتی مواضعی که محمود احمدینژاد در دولت قبل میگرفت - فارغ از اینکه لحن روحانی از ادبیات و لحن احمدینژاد دیپلماتیکتر است - بر اصول کلی از قبیل حق هستهای ایران و لغو تحریمها استوار است، اما در مقابل غرب بهگونهای عمل نکرده است که در رویکردهای ملت ایران تغییری ایجاد کند لذا تا پاییز در مجمع سالانه سازمان ملل - که هیأت ایرانی احتمالا به ریاست حسن روحانی در آن شرکت میکند - اگر تغییرات در رفتار عملی شکل بگیرد، اثر آن در برخورد 1+5 با ایران دیده میشود.
در این سوی ماجرا هم دولت روحانی چارهای جز ایستادگی بر سر منافع ملت خود ندارد و بهطور قطع آمریکاییها این را میدانند که در شرایط کنونی دولت جدید با حضور 73درصدی مردم و رأی حداکثری این دولت، از امکان برقراری دیپلماسی بهتری برخوردار است و بهتر میتواند حمایت مردمی را بهعنوان بسیج و پشتوانه سیاست خارجی خود داشته باشد. بهنظر میرسد که غرب اگر بهراستی در تلاش برای برقراری ارتباط بهتر و مناسبتر با ایران است باید از فرصت تغییر دولت با این پشتوانه مردمی استفاده کند.